«دختر شینا» قصهی دختریست که با دستهای خالی، از قلب جنگ، یک زندگی ساخت.
دختر شینا؛ صدای زنانهای از دل سنگر صبر
«دختر شینا» فقط خاطرهای از جنگ نیست، روایتی است از بلوغ یک دختر نوجوان به زنی که دوشادوش تاریخ، بار رنج و ایستادگی را به دوش میکشد. بهناز ضرابیزاده با قلمی روان و دلنشین، سرگذشت قدمخیر محمدیکنعان همسر سردار شهید ستار ابراهیمیهژیر را به رمانی تاثیرگذار تبدیل کرده که تا مدتها در ذهن و دل خواننده باقی میماند.
کتاب از روزهای پیش از جنگ آغاز میشود؛ از دختری ۱۴ ساله که پا به خانهی بخت میگذارد. نه از جنگ میداند، نه از شهادت، نه از بار سنگین بیوهزنی در ۲۴ سالگی. اما همین دختر، در میانهی رنج، اندوه، و ناامیدی، به یکی از نمادهای واقعی زنِ مقاوم ایرانی تبدیل میشود؛ زنی که پس از شهادت همسرش، با صلابت، پنج فرزند را به تنهایی بزرگ میکند و هرگز تن به ازدواج مجدد نمیدهد.
«دختر شینا» از آن دست کتابهایی است که جنگ را نه در خط مقدم، بلکه در پشت جبهه، در آشپزخانهای خاموش، در دستان زنی تنها، و در چشمان فرزندی بیپدر به تصویر میکشد. این کتاب، اولین صداهای زنانه از دل جنگ تحمیلی را به جامعهی ادبی ایران آورد؛ صدایی که تاکنون در هیاهوی روایتهای مردانه، کمتر شنیده شده بود.
ضرابیزاده، با انسجامی بینقص و نثری ساده اما تأثیرگذار، مسیری تدریجی از ناپختگی تا پایداری را نشان میدهد؛ زنی که ابتدا مانع رفتن همسرش به جبهه میشود، اما در ادامه، با افتخار لباس سیاه بر تن میکند و با شجاعت، در برابر تقدیر میایستد.
چرا باید «دختر شینا» را بخوانیم؟
چون اولین بار است که صدای یک زنِ جنگدیده، بدون واسطه کلیشهها و شعارها، روایت میشود.
چون این کتاب، پرترهای کامل از یک زن معمولی با مسئولیتهای غیرمعمولی است.
چون میخواهیم بدانیم پشت چهرهی آرام زنانی که عکس شهید به سینه دارند، چه طوفانی از خاطره و احساس نهفته است.
و چون جنگ را باید نهفقط از سنگر، بلکه از نگاه کسانی که پشت جبهه جنگیدند، دوباره خواند.