دروازهای به خاطراتِ زخمخورده: روایتی از تبعید، اشغال و ماندگاری حافظه
کتاب «دروازه خورشید» نوشته الیاس خوری، نویسنده، منتقد و روشنفکر لبنانی، اثری است سترگ در ادبیات معاصر عربی که فراتر از یک رمان تاریخی، بهمثابه پُرترهای جمعی از ملت فلسطین در تبعید عمل میکند. این رمان که به حق یکی از مهمترین آثار ادبیات مقاومت در قرن بیستم شمرده میشود، روایتی سیال و چندلایه از زخمهای اشغال و آوارگی است؛ آینهای برای درک فاجعه انسانیای بهنام «نکبت»
راوی اصلی این رمان، دکتر خلیل، بهمثابه شهرزاد معکوسِ ادبیات عرب، در بستر بیمارستانی در اردوگاه فلسطینیان در لبنان، داستان مردمان در تبعید را روایت میکند. او به امید زنده نگاه داشتن «یونس»، مبارز نیمهجان فلسطینی، زبان را جانشین دارو و روایت را جانشین درمان میکند. این ساختار روایی پیچیده و چندصدایی، به خوری این امکان را میدهد که صداهای متکثر فلسطینی را ـ از نسل اول آوارگان تا جنگزدگان لبنانی، از زنان ساکتمانده تا مبارزان مسلح ـ در بستری ادبی به تصویر بکشد.
آنچه دروازه خورشید را از یک روایت صرفاً سیاسی یا گزارشی تاریخی متمایز میسازد، پرداختن به خاطره بهعنوان میدان مبارزه است. خوری، با الهام از سنتهای روایی مشرقزمین و همراهی با دستاوردهای رمان مدرن، مسئله حقیقت را نه در «رویداد»، بلکه در «روایت رویداد» جستوجو میکند. هیچکس صاحب حقیقت مطلق نیست، و هیچ روایتی تمام واقعیت را در بر نمیگیرد. اما در تلاقی این صداهاست که تاریخ به زندگی بازمیگردد.
کتاب از ۱۹۴۸ تا پیمان اسلو در ۱۹۹۵ را پوشش میدهد، اما تاریخ، صرفاً بسترِ رخدادها نیست؛ بلکه حافظهای زخمخورده است که با هر بار بازگویی، لایهای از رنج و امید را برملا میسازد. خوری، بدون داوریهای سیاهوسفید، واقعیتی انسانی از مسئله فلسطین ارائه میدهد: واقعیتی مرکب از عشق، خیانت، سکوت، خشونت، امید و فراموشی.
دروازه خورشید کتابی است برای آنان که به دنبال تجربهای روایی از زیستن در مرز میان تبعید و وطناند؛ اثری که با واژههایی به ظرافت شعر و سنگینی تاریخ، پنجرهای میگشاید رو به سرزمینی که هنوز در جستوجوی خود است.