شما دعوت شده اید تا در این پویش به دنبال ایجاد یک جریان رسانه‌ای قدرتمند و پیشگام باشید که بتواند در برابر «جنگ روایت‌ها» ایستادگی کند و ایران را به عنوان الگویی از مقاومت، پیشرفت، وحدت و معنویت در عرصه جهانی معرفی نماید.

کتاب :در جبهه غرب خبری نیست

در جبهه غرب خبری نیست؛ روایتی تلخ از جوانی بلعیده‌شده در آتش جنگ «در جبهه غرب خبری نیست» شاهکار اریش ماریا رمارک، ترجمه: رضا جولایی یکی از تأثیرگذارترین و مهم‌ترین رمان‌هایی است که درباره جنگ نوشته شده است. اثری که نه فقط به‌عنوان یک رمان ضدجنگ، بلکه به‌مثابه سندی از فروپاشی نسل جوان در مهلکه […]

... ادامه پایین صفحه...

در جبهه غرب خبری نیست؛ روایتی تلخ از جوانی بلعیده‌شده در آتش جنگ

«در جبهه غرب خبری نیست» شاهکار اریش ماریا رمارک، ترجمه: رضا جولایی یکی از تأثیرگذارترین و مهم‌ترین رمان‌هایی است که درباره جنگ نوشته شده است. اثری که نه فقط به‌عنوان یک رمان ضدجنگ، بلکه به‌مثابه سندی از فروپاشی نسل جوان در مهلکه جنگ جهانی اول، مورد ستایش جهانی قرار گرفته است.

داستان از زبان «پل بویمر» روایت می‌شود؛ نوجوانی آلمانی که همراه با همکلاسی‌هایش، فریب شعارهای وطن‌پرستانه را می‌خورد و داوطلبانه به جبهه اعزام می‌شود. اما به‌جای افتخار، غرور و ماجراجویی، آنچه به استقبالش می‌آید، ترس، بی‌معنایی، گرسنگی، بوی باروت و تصویر مکرر مرگ است. جبهه نه مکانی برای پیروزی که گورستان امیدهای نسلی است که پیش از بلوغ، به پایان رسیده‌اند.

رمارک، خود از کهنه‌سربازان جنگ جهانی اول بود و با نثری ساده اما عمیق، تجربه‌های شخصی‌اش را در قالب داستانی قدرتمند بازآفرینی کرده است. آنچه اثر او را از دیگر رمان‌های جنگی متمایز می‌کند، این است که خبری از قهرمان‌سازی یا افتخار نظامی در آن نیست؛ اینجا جنگ نه حماسه، که تراژدی است. نویسنده، بی‌آن‌که اغراق کند، کابوس واقعی سنگرها را به خواننده منتقل می‌کند؛ جایی که مرگ بی‌صدا سر می‌رسد، و معنویت، انسانیت و امید، ذره‌ذره تحلیل می‌روند.

شاید مهم‌ترین پیام کتاب، در جمله‌ای تلخ از زبان راوی نهفته باشد: «ما جوان هستیم؛ بیست ساله‌ایم؛ اما زندگی چیزی به ما نیاموخته جز ناامیدی، مرگ و ترس.» جمله‌ای که در سطر به سطر کتاب پژواک می‌یابد و نشان می‌دهد چگونه جنگ می‌تواند یک نسل را پیش از آنکه زندگی را بفهمد، از درون بپوساند.

منتقدان، این رمان را «وصیت‌نامه‌ی نسلی» دانسته‌اند که به امید وطن‌دوستی، وارد دوزخی شدند که هیچ بازگشتی از آن نبود. نیویورک تایمز بوک ریویو درباره رمارک می‌نویسد: «او نویسنده‌ای است که می‌تواند هم از انسان بنویسد و هم از طبیعت بی‌جان؛ نثرش دقیق، حساس و خالی از خودنمایی است. کتاب او نه اتهام است، نه اعتراف و نه ماجراجویی؛ فقط روایتی است از نابودی بی‌صدا.»

«در جبهه غرب خبری نیست» پس از انتشار، تأثیری شگرف بر افکار عمومی جهان گذاشت؛ در آلمان نازی ممنوع شد و نسخه‌هایش را سوزاندند، اما در سراسر دنیا، به‌عنوان ندایی علیه جنون جنگ شنیده شد. اثری که در هر عصری، به‌ویژه در دوران التهاب و درگیری، بار دیگر طنین‌انداز می‌شود.

اگر به‌دنبال فهمیدن این هستید که جنگ چگونه روح آدم‌ها را می‌بلعد، این کتاب را بخوانید. «در غرب خبری نیست» فقط رمانی درباره جنگ نیست، بلکه مرثیه‌ای است برای انسانیت گمشده.