«پاییز آمد» روایتی بیواسطه از عاشقانهای است که در دل جنگ، در غیاب، و در انتظار شکوفا شد. اگر میخواهید شهید را نه در قاب، که در زندگی ببینید، این کتاب را بخوانید.
«پاییز آمد»؛ عاشقانهای میان جنگ و زندگی
در میان خیل روایتهایی که از همسران شهدا نوشته شدهاند، کتاب «پاییز آمد» چون برگ زردی در دل خزانی سرد، متفاوت و چشمگیر است؛ نه بهدلیل غمانگیز بودنش، که بهسبب انسانی بودنش. اثری از گلستان جعفریان که در آن، فخرالسادات موسوی، همسر سردار شهید احمد یوسفی، تصویر همسر شهید را از قاب پررنگ کلیشه بیرون میکشد و به مخاطب میگوید: شهدا نیز مانند ما زندگی کردهاند، عاشق شدهاند، رنج کشیدهاند، دعوا کردهاند، و خندیدهاند.
جعفریان، با سابقهای درخشان در روایت زندگی همسران شهدا، اینبار نیز پای در مسیری آشنا اما روایتی ناآشنا گذاشته است. دیدار نویسنده و فخری، در زمستانی سرد در زنجان آغاز میشود و به چهارسال گفتوگوی عمیق و صمیمانه تبدیل میگردد. این رابطهی انسانی و بیتکلف، هستهی اصلی «پاییز آمد» را شکل میدهد؛ خاطراتی که از دل گرما و سرمای زندگی زاده شدهاند، نه از دل آرشیوها و نقلهای رسمی.
در «پاییز آمد»، شهید یوسفی نه قدیسی دستنیافتنی، که مردی است از میان مردم؛ با علاقههایی روزمره، احساساتی ملموس و چالشهایی شبیه هر زندگی مشترک دیگری. خواننده با فخری همقدم میشود؛ از روزهای کودکی در مشهد تا ازدواج و روزهای دوری و چشمانتظاری در زنجان. و آنچه در این میان جاری است، عشقی صبورانه و بیفریاد است که در سکوت پرورش یافته و در غیاب به کمال رسیده است.
جعفریان، با قلمی صمیمی اما ژرف، بهدور از اغراق و شعار، لایههای پنهان شخصیت فخری را میکاود و زن قصهاش را به یک الگو تبدیل نمیکند، بلکه او را همچون یک انسان واقعی، با تردیدها، ترسها، امیدها و صبوریهایش ترسیم میکند. به همین دلیل است که این کتاب نه صرفاً «خاطرات یک همسر شهید»، بلکه بیوگرافی مشترک یک عشق در دل تاریخ جنگ معاصر ایران است.