بسم الله الرحمن الرحیم
استیلای فرهنگی
در مهمترین تلاقی دنیای اسلام با غرب در قرون ابتدایی ظهور اسلام، مسلمانان متوجه فرهنگ و فلسفهی یونانی شدند. مسلمانان علوم حوزههای مختلف در سرزمین ناشناختهی غرب را دریافت، پالایش و به جهان اسلام عرضه کردند. این رویه به فلسفهی یونان اختصاص نداشت، بلکه انسان مسلمان، با شوق و نشاط، علوم شرقی را هم از سرزمینهای مختلف اخذ کرد و برای این علوم در فرهنگ، تاریخ و تمدن خود فضایی را ایجاد نمود و به رشد این علوم مدد رساند.
در مقابل، مسلمانان تأثیر خود را به فرهنگهای مختلف اعمال کردند. از جمله، آغاز دورانس رنسانس در غرب که تاریخنگاران یکی از ریشههای دوران جدید را تلاقی دنیای مسیحیت با جهان اسلام، ذکر میکنند.
نشاط موجود در دنیای اسلام، خودباوری نسبت به داشتهها و علوم و فرهنگ خود، احساس عزت و غرور ملی مسلمانان به پشتوانهی قدرت سیاسی و مدنیت اسلامی؛ دست برتر مسلمانان به هنگام تلاقی و تماس با دیگر فرهنگها را منجر شده بود.
نیرومندی نظامهای سیاسی و اجتماعی و مدنی مسلمانان باعث شده بود دنیای غرب و صلیبیون مهاجم چندان جاذبهای برای دنیای اسلام نداشته باشد.
همانطور که بعد از فروپاشی و انحطاط نظامهای مسلمانان، کفهی ترازو برهم خورد و تأثیر گذاری به سمت تأثیرپذیری از غربیها، چرخش پیدا کرد.
با شروع انقلاب انگلیس و سپس انقلاب فرانسه(در قرنهای هفدهم و هیجدهم)، بازیابی و بازخوانی غرب به اتمام رسید و رنسانس به آرامش و نظم نسبی دست یافت. از این موقف برتری و نفوذ پنهان و آشکار غربیها در زندگی مسلمانان آغاز شد و دست برتر سهم غربیها شد که قصعهی پُرغصهای دارد.
چیزی که اهمیت دارد وجود یک نظام سیاسی و مدنی مستحکم است که به استیلای یک فرهنگ منتج میشود.
در جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی بر جمهوری اسلامی ایران، شاهد استیلای یک نظام منسجم و مقتدر و مستحکم بودیم.
این نظام مستحکم که با یک فلسفهی سیاسی با عنوان نظام ولایت فقیه به وجود آمده، باعث زنده شدن ایران و ملیت ایرانی شده و روح سلحشوری و شجاعت و خودباوری را به کالبد ایرانیان دمیده است.
وگرنه قبل از انقلاب اسلامی، در یک دورهی 200 ساله این زمینها از تمامیت ارضی ایران بدون ذرهای تحرک از سوی وطنپرستان و ایرانپرستان جدا گردیده است:
آران و شروان، اوستیای شمالی، ارمنستان، گرجستان، داغستان، چچن، اینگوش، هرات، افغانستان، بلوچستان و مکران، ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان، قرقیزستان و قزاقستان، ایروان، نخجوان، آذربایجان، امارات، قطر، عمان، دشت ناامید، بخشهایی از کوههای آرارات، منطقه قرهسو، بخشهایی از اروندرود، دهکده فیروزه، بحرین و جزایر زرکوه و آریانا
مجموع قسمتهای جدا شده از ایران از نظر وسعت، ۳ میلیون و پانصد هزار کیلومتر مربع _چیزی حدود دو برابر مساحت فعلی ایران_ است.
یک نظام منسجم، روح خودباوری و شجاعت را در مردمانش زنده میکند. طوری که بعد از آتشبس و شکست رژیم صیونیستی_ به پشتوانهی تام و کامل ادوات و تکنولوژی کشورهای اروپایی و به ویژه آمریکا- پژوهشکدههای جامعهشناختی و انسانشناختی دنیا ابراز میکنند باید به دلایل شجاعت و مقاومت مردم ایران بپردازیم.
به نظر میرسد باید منتظر باشیم و ببینیم که این استیلای فرهنگی به درب خانهی تک تک غربیها و شرقیها خواهد رسید یا خیر؟
همانطور که آلون میزراهی نویسنده و تحلیلگر معروف اسرائیلی ساکن آلمان میگوید:
خامنهای در حال تبدیل شدن به چهگوارای عصر ما است. او بهعنوان ضدامپریالیستِ بزرگ و رهاییبخش بشریت جاودانه خواهد شد.
چند سالی بیشتر طول نمیکشد که جوانان غربی را ببینید که تیشرتهایی با تصویر او بر تن دارند. حرف مرا به خاطر بسپارید!
و همانطور که پرچم جمهوری اسلامی ایران بخاطر مقاومتش در برابر وحوش غربی، در خیابانهای لندن و پاریس و هلند با افتخار چرخانده میشود.
خطری که استیلای فرهنگی انقلاب اسلامی را تهدید میکند وجود مزدوران رسانهای غرب، در داخل کشور است. آنها وطن دوستی و شجاعت را بی ارتباط با انقلاب اسلامی و فلسفهی سیاسی نظام ولایت فقیه معرفی میکنند. خدا مکرشان را به خودشان برگرداند.
نویسنده: ایثار عاشقزاده
منتشر شده توسط بهانش | بهانهاے براے نوشتن