«من زندهام» روایتی است از دختری که در دل زندان دشمن، دختر باقی ماند، انسان باقی ماند، و «ایران» را در تنهایی اسارت، زنده نگاه داشت.
«من زندهام»؛ روایتی زنانه از اسارت، پایداری و بازگشت به زندگی
کتاب «من زندهام» تنها خاطرات یک اسیر جنگی نیست، بلکه روایت تولد دوباره یک زن ایرانی در جهنم بعثیهاست. این کتاب، نه صرفاً برای ثبت یک مقطع تاریخی، بلکه برای روشن کردن گوشهای از نقش زنان در جنگ تحمیلی نوشته شده است؛ زنانی که نه فقط در پشت خط مقدم، بلکه گاه در خط اول درد، رنج و پایداری ایستادند.
معصومه آباد، نویسنده و راوی این کتاب، در سن هفدهسالگی و در قامت یک امدادگر داوطلب، توسط ارتش بعث عراق اسیر میشود. او و سه زن دیگر که از طرف جمعیت هلال احمر ایران در جبههها مشغول خدمت بودهاند، به دست دشمن افتادند. به اسارت درآمدن این چهار زن، برای دشمن بعثی «پیروزی بزرگ» تلقی شد؛ تا جایی که آنها را «بنات الخمینی» (دختران خمینی) مینامیدند و ارزش اطلاعاتی آنها را برابر با ژنرالهای ارتش ایران میدانستند.
اما چیزی که «من زندهام» را از بسیاری از کتابهای خاطرات جنگ متمایز میکند، زبان روایت و ساختار دوپاره آن است:
بخش اول: سرگذشت معصومه در آبادان، در خانوادهای مذهبی، پرجمعیت و پرمحبت. این بخش، زندگی دختری است که «دختر تو جیبی بابا» بود و در عین نازپروردگی، روحیهای قوی و ارادهای پولادین یافت.
بخش دوم: روایت اسارت؛ بازجویی، توهین، آزار جسمی و روانی، شکنجههای روحی، خفتهای بعثیها و در عین حال، مقاومت نفسگیر چهار زن در اسارتگاهی که قرار نبود آنها زنده از آن خارج شوند.
معصومه آباد در صفحه اول این کتاب با دستخط خود نوشته است: «من زندهام» — پیامی برای نجات از بلاتکلیفی، برای شکستن سکوت مفقودالاثری، برای اینکه همه بدانند دخترکی ایرانی هنوز ایستاده، هنوز زنده است، هنوز مبارزه میکند.
این کتاب، فقط سندی از جنگ نیست؛ بیانیهای زنانه از پایداری، عزت، و بازسازی روحی پس از عبور از مرزهای انسانیّت است. زبان آن ساده، بیتکلف و روان است، بیآنکه به شعار یا حماسهی اغراقآمیز بلغزد. شاید به همین دلیل بود که «من زندهام» در سیزدهمین دورهی جایزهی کتاب سال دفاع مقدس، برگزیده شد و همچنین به زبانهای گوناگون ترجمه شد تا صدای معصومه، صدای زنان جنگ، جهانی شود.